بچه که بودم، به یمن این که مامان کتابدار بوده یه زمانی، همیشه وقتم با کتاب و نوارهای قصه پر میشد؛ کتابهای کانون(پرورش فکری نه قلمچی) که اون موقع دنیای اندیشهها و احساسات کودکانهی من رو میساختن. البته تئاتر پارک لاله و جشنواره فجر و سینما کانون هم جای خود داشت.
قاطی همهی نوار قصهها یه نوار داشتم که کپی بود و جلد و مشخصات نداشت. ما بهش میگفتیم نوار «نخودی». چون توش یه داستان داشت که اسم قهرمانش نخودی بود. البته نوار درواقع دربارهی نوروز و آیینهای قبل و بعدش بود. از چهارشنبهسوری گرفته تا سیزدهبهدر... همه رو با روایت و شعر و آهنگ به زیبایی به بچهها یاد میداد. همینقدر یادم مونده که مرتضی احمدی صدای حاجی فیروز و بقیه رو درمیآورد. اما وسطای روی دوم نوار، داستان نخودی اجرا میشد که بعدن فهمیدم یه کتابه به اسم «گل اومد، بهار اومد» سرودهی منوچهر نیستانی و با نقاشی پرویز کلانتری. داستانی عامیانه راجع به رفتن زمستون و اومدن بهار، که تحت تاثیر فضا و گفتمان دههی ۵۰ (زمان سرایش) و دههی ۶۰(زمان انتشار نوار) رگهای اسطورهای و درونمایهای حماسی پیدا کرده بود.
الان چند ساله که بابا نوار رو داده به کسی(در واقع به باد داده) و من در حسرت دوباره شنیدنش میسوزم. متن کاملش رو امشب توی نت پیدا کردم. پیشپیش بابت نوروز تقدیم به شما. . .
و . . . اگه کسی نوار رو داره، من از گرفتن عیدی استقبال میکنم!
ادامه مطلب ...