کـــاوه در آینــــه

جایی برای اندیشه های من و ... مطالعات فرهنگی

کـــاوه در آینــــه

جایی برای اندیشه های من و ... مطالعات فرهنگی

بوردیو(۱)

بعضی نظریه­پردازان را که می­خواهی نقد کنی، می­بینی که چغرند. گویی به این راحتی­ها تن به نقد نمی­دهند و از دست­ات لیز می­خورند اگر بخواهی زیاده بفشاری­شان. بوردیو چنین است، همچنان که گیدنز، و البته این تنها شباهت­­شان نیست. این دو پرچم­دار جامعه­شناسی در زمان و مکانی که سایرین به اردوهای دیگر سو پیوسته­اند، از نبوغ و پرکاری و انعطاف پذیری نظری خود بارویی تازه پی افکنده­اند برای دفاع از جامعه­شناسی. نظریه­هاشان را که می­خوانی هم لب می­گشایی به تحسین که چه زیبا و کارا از ترکیب رویکردهای دیگران راه دیگر ساخته­اند و انگشت به دهان می­مانی از تدقیق و باریک­بینی­ و گاه حتی دگراندیشی­شان درباره­ی مفاهیمی چون ساختار و ریختار و کردار و ... ، و هم لب می­گزی از حرص که چه ساده مثبت­اندیش­اند و چه آسان می­توانند بگریزند از نقدی که روا می­داری به مواضع­شان، چه که در بسیاری اوقات موضعی کمابیش محافظه­کارانه دارند، بس که سنگر گرفته­اند پشت همه­ی ­رویکردهای دیگران یا ابهام زبان سخت خودشان.  

 

 

بوردیو یک نظریه­پرداز است حتی اگر خود این عنوان را ترجیح ندهد، آن­گونه که جنکینز در کتابی که نام بوردیو بر آن نقش بسته* برنامه­ی او را چیزی کم­تر از نظریه­ای که در باب عمل اجتماعی و جامعه برساخته­شده­است نمی­داند. زمانی که بوردیو از کردار(عمل) سخن می­گوید از یک سو بر زمان­مند و مکان­مند بودن آن تاکیدی ویژه می­ورزد(همچون گیدنز) و از دیگر سو بر آن است که کنش­گران را بخشی از اجزای سازنده­ی اوضاع و شرایطی بداند که در آن قرار دارند. تمام تلاش بوردیو معطوف به این است که در عین تعیین ریشه­های ساختاری شکل­دهنده­ی کنش­ها، نقش کنش­گر به عنوان بازشناسنده و بازتولیدگر قواعد موجود از یاد نرود. او که سرسختانه مخالف نظریه­ی کنش عقلانی­ست، می­کوشد تا تعابیر رسمی کنشگران از زندگی روزمره را بخشی از خود زندگی و آموخته و برساخته­ی آن معرفی کند. او برای این تعابیر، کاردکری بیش از شناخت محض قایل می­شود: آنها همان­قدر به دانستن مربوط می­شوند که به انجام دادن. 

 

خود بوردیو، با آن چهره­ی آلن دلونی­اش، وقتی در چرایی این که به طور متوسط هر سه سال کمی بیشتر از دو کتاب منتشر می­کرد می­گفت: «نوشتن کار مهمی است، اما اغلب می نویسم تا آنچه را می اندیشم بفهمم. از این بابت به هیچ عنوان پشیمان نیستم. زیرا کاملا اعتقاد دارم که با چنین کاری چیزهای زیادی یاد میگیرم، ولو صرفا با تولید کردن و نمایان ساختن اندیشه هایم و دریافت واکنش های دیگران نسبت به آنها...»، احتمالا همین معنا را در نظر داشته­است. 

 

گرچه که به باور او کردار به صورت کاملا آگاهانه سازمان­دهی و هماهنگ نمی­شود، اما معتقد است که در آن سو ساختارها نیز غیرمنعطف و تغییرناپذیر نیستند(باز هم همچون گیدنز). کار و بار زندگی اجتماعی ممکن نمی­شود اگر اغلب بدیهی انگاشته نشود، اما کنش­گران همواره با بهره­گیری از مکث، فاصله، تردید و دودلی خود دست به بداهه­پردازی­هایی ضروری می­زنند که ارمغان­اش سیالیت و انعطاف ساختار است. 

 

گاه بوردیو از ساختارگرایی اندکی روی­ می­گرداند، و با تاکید بر آموختن مستقیم(تجربی و در عمل) در چرخشی نظری از قواعد به استراتژی(اهدف و علایق کنش­گران) روی می­آورد. اما با طرح مفهوم عادت­واره(ریختار) به عنوان مجموعه­ای از عادت­ها و خلق و خوهای شرطی­شده که «شالوده­ی زاینده­ی عمل» هستند و کنش­گران را به انجام کارهای معینی ترغیب می­کنند، دوباره چهره­ای ساختارگرا به خود می­گیرد. گرچه که می­کوشد تا با یادآوری این که همین عادت­واره­ها را ذهن شناسنده­ی کنش­گر در فرایند بازتولید ساخت ­می­دهد، از جدال همیشگی کنش/ساختار بپرهیزد یا شاید فراتر رود. با این حال پربیراه نیست اگر مفهوم عادت­واره را بسان مفهوم گفتمان درغلتیده در نوعی ابهام و ناشفافی در مرزهای تعریف بدانیم. به هر روی او اعمال را حاصل تلاقی عادت­واره و خلق و خوها می­داند با قید و بندها، الزامات و فرصت­های میدان­های اجتماعی یا بازاری مربوط. 

 


*جنکینز،ر (1385). پی­یر بوردیو. تهران:نشر نی.

نظرات 3 + ارسال نظر
رضایی سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:03

خوبه

احد سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 20:32

کاوه خودتی یا یکی دیگه اس نالوتی نگفته بودی وبلاگ دری

ه.ش جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 http://sharhehal.persianblog.ir/

خیلی خوبه لطفا درمورد بوردیو ادامه بدبد چون من دارم درموردش مطالعه می کنم و برام مهمه. ممنونم از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد