کـــاوه در آینــــه

جایی برای اندیشه های من و ... مطالعات فرهنگی

کـــاوه در آینــــه

جایی برای اندیشه های من و ... مطالعات فرهنگی

نسبی کردن جامعه­شناسی: چالش مطالعات فرهنگی

چکیده­ای از مقاله­ای به همین نام از استیو سیدمن؛ ت: جمال محمدی*  

 

سیدمن در این مقاله نخست به تاریخچه و داستان شکل­گیری مطالعات فرهنگی می­پردازد. هم­زمان با اعلام وجود گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه بیرمنگام، موج اول مطالعات فرهنگی را ویلیامز و هوگارت به راه انداختند. این دو که گرایش عمده­شان به ادبیات بود با پرداختن به فرهنگ طبقه­ی کارگر انگلستان کار خود را آغازیدند. محور کاری عمده­ی نسل اول تحلیل فرهنگ از خلال بررسی زندگی روزمره بود. 

موج دوم مطالعات فرهنگی با گسترش بیشتر این رشته(که البته هنوز به آمریکا نرسیده بود) کوشید تا فرهنگ را به مثابه بخشی از بازتولید روزمره­ی زندگی اجتماعی معرفی کند و آن را درسطح معنا، ساختار اجتماعی، روابط قدرت و تاریخ تحلیل کند.  

 

اما در آمریکا، مطالعات فرهنگی رشدی دیرتر و دیگرگونه داشت. این رشته در ایالات متحده به نوعی محصول واکنش چپ دانشگاهی به پروبلماتیزه شدن مارکسیزم بود. بزرگ­ترین ویژگی نحله­ی آمریکایی مطالعات فرهنگی متنی کردن پدیده­های اجتماعی بود.   

 

 

اگر بخواهیم تفاوت­های بارز میان مطالعات فرهنگی و جامعه­شناسی را مشخص کنیم باید به مسایل به وجودآمده در درون جامعه­شناسی و چالش­هایی که مطالعات فرهنگی بر سر راه آن ایجاد می­کند بپردازیم. در این جا سیدمن سه چالش مهم را برمی­شمرد:     

 

1-    تعریف امر اجتماعی: دیرزمانی(شاید حتی از آغاز)، جامعه­شناسی با به رسمیت شناختن امر اجتماعی(The social) در میان علوم جایی برای خود دست و پا می­کرد. از پی آنچه که در فلسفه و علوم انسانی چرخش زبانی نام گرفت و دگرگونی­های پیامد آن همچون چرخش متنی­ـ­نشانه­شناختی، امر اجتماعی جای خود را به امر فرهنگی(The cultural) داد. از آن پس امر اجتماعی همواره به مثابه متن مطالعه می­شود.   

 

2-    نحوه­ی تامل در خود(عاملیت فردی): در مقابل جامعه­شناسی رایج در آمریکا که با گرایش­های خرد، فرد را سرآغاز کنش اجتماعی می­پنداشت، مطالعات فرهنگی فرد را محصول جامعه و برساخته­ی موقعیت­های اجتماعی متناقض می­داند و در این راه با بازگشت به رویکرد کلاسیک­های کلان­نگری چون مارکس و دورکیم همزمان از اندیشه­های پساساختارگرایانه و پست مدرن بهره­می­گیرد. همچنین این رشته با تاکید بر دستاوردها و روشنگری­های روان­کاوی، فرد را واجد هویت­ها و کیفیت­های روانی متضاد می­داند و بر این باور است که خود متاثر از فرایند­های ناخودآگاه است. اهمیت این موضوع در آن است که گفتمان مسلط جامعه­شناسی همچنان در برابر ناخودآگاه مقاومت می­کند.  

 

3-    نحوه­ی تامل در دانش اجتماعی: اصرار و تاکید جامعه­شناسی آکادمیک همواره بر بی­طرفی و دوری­گزینی از جبهه­گیری­های بیرون از علم بوده­است. جریان غالب مطالعات فرهنگی، با به چالش کشیدن این رویکرد، دانش اجتماعی را تنها در صورتی ارزشمند می­داند که در تعیین نتیجه­ی تضادهای اجتماعی نقش داشته باشد.  

 

*رضایی، م. (1386). مطالعات فرهنگی: دیدگاه­ها و مناقشات. تهران: سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی

نظرات 2 + ارسال نظر
مونا کلانتری یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 21:16 http://monaakalantary.blogfa.com

سلام
خیلی خوب و دقیق و به موقع به مطلب پرداخت کردی
به امید دیدن مطالب بیشتر در این وبلاگ پرشور و سرشار از نقد و مطالب جالب قبلی
موفق باشید وپایدار

اسماعیل حسام مقدم پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 21:28 http://paaraadox.blogspot.com

«در قتل عام کلماتم / سر سطر آخر را زدند. / و خونْ / مثل مرکّب / به جانِ کاغذ افتاده‌ست. / مرگ است / که روی صحه دارد دراز می‌کشد…» (شعری از علی عبدالرضایی)

به روزم با تاسف از سانسور زندگی امان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد